به گواهی تاریخ، منصورون یکی از موثرترین گروههای مسلحانه مسلمان ایرانی در نیم قرن اخیر است که بیش از سه دهه اعضا آن فرماندهی عالی نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دستگاههای امنیتی و گروههای تندرو را در جمهوری اسلامی برعهده داشتند و نام آنها بارها در خصوص نقششان در ترور و اقدام مسلحانه پیش انقلاب سال ۱۳۵۷ تا تلاش برای تسویه گروههای مسلح چپ در ابتدای دهه ۶۰ و ترورهای برونمرزی مخالفان جمهوری اسلامی در دهههای ۶۰ و ۷۰ به میان آمده است.
در کارنامه اعضای منصورون از اتهام آتشزدن سینما و ترور اشخاص (پیش از انقلاب) تا فرماندهی سپاه و جنگ و تاسیس لشکر بدر که پایه اصلی سپاه قدس بوده و تاسیس حزبالله خرمشهر و انصار حزبالله تهران هم وجود دارد. این گزارش شرح نحوه شکلگیری، سازماندهی و سوابق و سرنوشت اعضای منصورن است.
بخشی از فعالیتهای مسلحانه گروههای کوچک اسلامگرا در دهه ۵۰ در ایران به لحاظ ایدئولوژیک احتمالا تحت تاثیر این شعار جنبش فدائیان اسلام بود: «اگر خون قادر به بیداری خلق است، بگذار از خون ما رودخانهای خروشان جاری شود.» این جنبشها در برنامهریزی و سازماندهی تحت تاثیر سازمان مجاهدین خلق ایران، گروههای مسلح مارکسیستی و چپ بودند. یرواند آبراهامیان در کتابهای «ایران بین دو انقلاب» و «اسلام رادیکال، مجاهدین ایرانی» با اشاره به شمار کشتهشدگان جنبشهای چریکی از سال ۱۳۴۹ تا بهمن ۱۳۵۷ بهخوبی این مسئله را شرح داده است.
پس از پیروزی انقلاب بهخصوص از ابتدای دهه ۶۰ جریانهای اسلامگرای نزدیک به روحالله خمینی بر همه ارکان کشور نظامی و امنیتی مسلط و مجاهدین خلق و گروههای مسلح چپ از صحنه سیاسی حذف شدند. در پی این اتفاق گروههای کوچک مسلحِ مسلمان (هفت گروه اصلی) با یکدیگر ائتلاف کردند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند. با نگاهی مختصر به لیست اسامی اعضای کلیدی و اعضای شورا هماهنگی این سازمان میتوان به نقش پراهمیت آنان در ساماندهی همه امور نظامی و امنیتی در سالهای بعد پی برد.
گروههای امت واحده، فلق، فلاح، موحدین، توحیدی بدر، صف و منصورون هفت گروه تشکیلدهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. نخستین شورای هماهنگی این سازمان نیز متشکل از محمد سلامتی و صادق نوروزی (از امّت واحده)، مرتضی الویری (فلاح)، محمد بروجردی (صف)، محمود بخشنده (موحدین)، محمدباقر ذوالقدر و محسن تحویلزاده از (منصورون) بود.
اعضای کلیدی این سازمان در بدو تشکیل هم این افراد بودند: سعید حجاریان، بهزاد نبوی، محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، محسن رضایی، فیضالله عربسرخی، مجتبی شاکری، محسن مخملباف، حسین فدایی، هاشم آقاجری، ابوالفضل قدیانی صادق نوروزی و حسن واعظی.
در این میان، گروه مسلح «منصورون» که اعضاء آن عمدتا از جوانان انقلابی خوزستاناند، به دلیل سابقه کار تشکیلاتی و اقدامهای مسلحانه در ۱۰ استان مهم کشور (پیش از انقلاب) و آغاز جنگ در مرزهای خوزستان بیشترین نفوذ عملیاتی و اطلاعاتی را در سازمان تازه تاسیس سپاه پیدا کرد.
میان فعالیت گروههای مسلح منصورون و موحدین رابطه بسیار نزدیکی وجود دارد. موحدین را سید حسین علمالهدی، محمدعلی مالکی، محمود بخشنده و سید محمد علویتبار مشهور به کیاووش ایجاد کردند. آنها «انجمن اسلامی دانشوران اهواز» را تاسیس کرده بودند و پس از دستگیری در سال ۱۳۵۳ و آزادی، به مشی مسلحانه روی آورده بودند و با حمله به اماکنی که در نظرشان باعث رواج فساد در جامعه بود و ترور بعضی افراد در خوزستان و نقاط دیگر ایران به شهرت رسیدند.
حمله به کنسولگری عراق در خرمشهر، ترور پلگریم، نماینده کنسرسیوم در شرکت نفت و ترور غلامحسین دانشی، نماینده مجلس در سال ۵۷، جزو فعالیتهای مسلحانه این گروه بود. در خصوص «آتشسوزی سینما رکس آبادان» نیز گفته شده است افرادی که اقدام به این کار کردند، به لحاظ فکری تحت تاثیر علویتبار (کیاووش) و روحانی به نام حسین راستی کاشانی بودند.
محسن صفایی فراهانی از مقامهای سابق کشور در مصاحبهای با حسین دهباشی در تایید ادعای فوق گفته است: «فاجعه سینما رکس آبادان در دوران پادشاهی پهلوی، توسط انقلابیون رخ داد و بانیان آن فاجعه نیز پس از روی کار آمدن جمهوری اسلامی نماینده مجلس شدند. » اشاره او به علویتبار است که در دوره اول و دوم مجلس شورای اسلامی از اهواز و آبادان نماینده مردم بود.
راستی کاشانی هم در زمان حکومت شاه به نمایندگی از سوی سید روحالله خمینی برای پشتیبانی از اعتصاب کارکنان صنعت نفت به آبادان سفرکرده بود و با مذهبیون این شهر رابطه داشت. راستی کاشانی بهواسطه محمدباقر ذوالقدر در تشکیلات منصورون صاحبنفوذ شد و با موحدین هم ارتباط نزدیک داشت. او پس از انقلاب با پیگیری و پیشنهاد اعضاء گروه منصورون بهعنوان نماینده رهبری حکومت اسلامی در تشکیلات مجاهدین انقلاب اسلامی انتخاب شد. در سوابق اعضای منصورون و فعالیتهای آنان به نقش و نفوذ معنوی راستی کاشانی اشاره شده است.
منصورون چگونه تشکیل شد؟
در سالهای پایانی دهه ۴۰ (۴۹-۱۳۴۸)، سه گروه مسلح در شهرهای دزفول، خرمشهر و اهواز فعالیت داشتند. این گروهها در بدو تاسیس در حلقه جوانان مساجد با مشی تبلیغ فرهنگی شکل گرفتند. اما بعدتر در آستانه جشنهای ۲۵۰۰ ساله در ابتدای دهه ۵۰ مشی مسلحانه باهدف براندازی رژیم شاه را برگزیدند.
ضربه به گروههای مسلح اسلامی در خوزستان که به مرگ یکی از چهرههای شاخص شاخه دزفول زیر شکنجه منجر شد، شرایط آشنایی اعضای آنها در زندان اهواز با یکدیگر و تشکیل گروه «ارتش خلق مسلمان» (معروف به منصورون) را فراهم آورد.
نامگذاری منصورون در نیمه دهه ۵۰ به دلیل استفاده این گروه از آیه قرآنی «إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُون» از سوره صافات بود که در میثاقنامهها و بیانیههای آنها استفاده میشد.
منصورون از ادغام گروه جبهه اسلامی دفاع (شهید سبحانی) در دزفول، حزبالله در خرمشهر و گروه محسن رضایی و شمخانی معروف به گروه هنرستان دراهواز تشکیل شد. اعضای این گروهها همگی به لحاظ متوسط سنی ۱۶ تا ۲۱ ساله بودند و مسنترین عضو این گروه رهبر گروه جبهه اسلامی دزفول (سبحانی) بود که در زمان کشتهشدن زیر شکنجه در زندان اهواز ۲۸ سال داشت.
در این سه شاخه طبق اطلاعات موجود اعضای شاخه دزفول و اهواز پس از انقلاب بیشتر در نهادهای نظامی و اطلاعاتی فعال شدند که چند فرمانده مهم سپاه پاسداران در طول جنگ از این گروه بودند و شاخه خرمشهر بیشتر در نهادهای سیاسی و اقتصادی فعال بودند و نتوانستند مناصب عالی حکومتی کسب کنند.
گروه جبهه اسلامی دفاع (شهید سبحانی)
گروه جبهه اسلامی دفاع در سالهای ۴۸ و ۴۹ با مشی فرهنگی در دزفول تشکیل شد و فعالیت آن در سال ۱۳۵۰ و پس از تصمیم اعضا برای منفجر کردن چهار محل که طبق گفتههای سرلشکر غلامعلی رشید دو سینما، یک مشروبفروشی و مقر یونسکو در این شهر بود، به شکلی نامشخص لو رفت.
در تاریخچه این گروه آمده است که همزمان با ضربه سازمان اطلاعات (ساواک) به سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروههای مسلح مارکسیستی در نقاط مختلف ایران و اعدام بعضی چهرههای شاخص این گروهها، گروههای کوچکی مانند جبهه اسلامی نیز ضربه خوردند. رهبر گروه جبهه اسلامی دفاع عبدالحسین سبحانی، همانطور که پیشتر گفته شد زیر شکنجه در زندان اهواز جان خود را از دست داد.
سبحانی انجمن اسلامی دانشوران را ایجاد کرد و رئیس حوزه علمیه آیتالله معزی دزفول بود. او همچنین جزو خطیبان جوان این شهر در مجالس و برنامهریزان فرهنگی برنامهای مذهبی هم بود.
دیگر اعضای این گروه عزیز صفری، غلامعلی رشیدعلینور، سید احمد آوایی، حمید صفری، عیدی فعال و حمید آستی هستند. گفته شده چهرههای جوان دیگری مانند مخبر دزفولی، رئیس ستاد اجرایی فرمان امام، نیز در طول مبارزه در دهه ۵۰ به این گروه اضافه شدهاند اما هیچ سند و مدرک کتبی یا گفتوگویی دراینخصوص از اعضای در قید حیات که تاییدکننده این مسئله باشد، وجود ندارد.
در جبهه اسلامی نزدیکترین فرد به سبحانی، عزیز صفری است که سال ۱۳۵۶ در یزد در حمله اداره اطلاعات (ساواک) کشته شد. مسئولیت اولیه شناسایی و جذب اعضا گروه را نیز وی بر عهده داشت.
سید احمد آوایی دیگر عضو این گروه نخستین فرمانده کمیته و سپاه دزفول است. او برادر سید علیرضا آوایی است که در دولت حسن روحانی وزیر دادگستری بود و گفته شده در اعدامهای سال ۶۷ نقش داشته است.
برادر دیگر او اسدالله آوایی، رئیس مرکز اسلامی نیوکاسل بود و پسر وی علی آوایی از حزب لیبرال دموکرات برای کسب کرسی مجلس بریتانیا از نیوکاسل نامزد شده است.
آنطور که احمد آوایی در گفتوگویی اظهار داشته، در عملیات مسلحانه و آموزشهای نظامی مختلف در پاکستان، عراق و لبنان شرکت کرده و جزو کادر نظامی تربیت شدهای بوده که پس از پیروزی انقلاب دوباره به کشور بازگشته است. وی در حال حاضر نماینده مردم دزفول در مجلس شورای اسلامی است.
غلامعلی رشیدعلینور نیز در سالهای پس از انقلاب به سپاه پاسداران پیوست و از فرماندهان کلیدی جنگ شد. او همراه محسن رضایی و علی شمخانی از فرماندهان اصلی و تصمیمگیر جنگ به شمار میرفتند. فرماندهی قرارگاه فتح، معاونت عملیات قرارگاه خاتمالانبیا و جانشین عملیاتی فرمانده کل سپاه، مسئول اطلاعات و عملیات قرارگاه مرکزی جنگ و جانشینی فرمانده نیروی زمینی سپاه از دیگر سوابق او است. او در سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۸ معاون عملیات سپاه پاسداران شد و برای مدت ۱۰ سال از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸ معاونت اطلاعات و عملیات ستاد کل نیروهای مسلح را برعهده داشت.
رشید فروردین ۱۳۷۸ در جایگاه معاون اطلاعات و عملیات ستاد کل نیروهای مسلح، درجه سرلشکری را دریافت کرد. او چهار ماه بعد، با حکم رهبر جمهوری اسلامی ایران به سمت جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح منصوب شد و در فاصله سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۹۵ در این جایگاه فعالیت میکرد. وی از سال ۱۳۹۵ فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا شد که عالیترین واحد عملیاتی نظامی در نیروهای مسلح ایران است و مسئولیت طراحی، هماهنگی و نظارت عملیاتی بر نیروهای مسلح را برعهده دارد.
حمید صفری از دیگر اعضای منصورن و برادر عزیز صفری در سالهای پس از انقلاب سوابقی چون فرماندهی سپاه مسجدسلیمان و جانشین سپاه خوزستان داشته است. از سوابق بعد از انقلاب حمید صفری اطلاعات زیادی در دست نیست و صرفا به گفتوگو کوتاهی با وی در کتابی محدود میشود که بخشی از آن به بررسی شخصیت عبدالحسین سبحانی پرداخته است. عیدی فعال نیز در سالهای پس از انقلاب به عضویت جهاد سازندگی در آمد.
حزبالله خرمشهر
گروه دیگر از مجموع سه گروهی که منصورون را تشکیل دادند، حزبالله خرمشهر است. رهبر و شکلدهنده اولیه این گروه فرزاد قلعه گلابی است.
او به همراه محمدرضا نعمتزاده که در آن زمان در سال اول دانشگاه تحصیل میکرد، با جذب جوانان کمسنوسال ابتدا در جلسات مساجد و سپس حلقههای مختلف فکری با بستن میثاق نامهای که با خون اعضا امضا میشد، حزبالله را تشکیل دادند. بنا بر اعتراف آنان (در دور اول بازداشت توسط ساواک در سال ۱۳۵۱) این گروه باهدف براندازی حکومت شاهنشاهی و تشکیل حکومت اسلامی شکل گرفت اما در نظر سازمان اطلاعات و امنیت کشور، حزبالله خرمشهر بیشتر نوجوانانی احساسی بودند که بر اساس آرمانگرایی سطحی تشکیل و سپس منحل شدند و اقدام مهمی صورت ندادند. موضوعی که در سال ۱۳۵۶ با انتشار بیانیه منصورون در محکومیت وقایع آن سال رد شد.
اعضای حلقه اول گروه حزبالله خرمشهر شامل فرزاد قلعه گلابی، سید مرتضی نعمتزاده، علی جهانآرا، غلامرضا بصیرزاده، اسماعیل زمانی، کریم رفیعی دستجردی بودند. اعضای حلقه دوم حسین ابراهیمی، محمد جهانآرا، سید کاظم نعمتزاده، محسن جهانآرا، حسین جهانآرا، مرتضی سرمست، حسین ابراهیمی، زهرا بصیرزاده، علیاکبر عباسی، عبدالامیر بازنده و حمید وادادی بودند که این دو نفر آخر در همان زمان از گروه حزبالله بریدند و عامل دستگیری اعضای این گروه شدند.
جریان لورفتن فعالیت تشکیلاتی حزبالله خرمشهر بر میگردد به بریدن بازنده و وادادی از گروه و درگیری با اعضاء دیگر به دلیل تردد آنها به سینما و اماکنی که از نظر حزبالله رفتوآمد به آنها قدغن بود.
بازنده در خیابان با دو نفر از اعضاء گروه برخورد کرده و درگیری لفظی و فیزیکی بین ایشان پیش آمد. او ماجرا را برای عمویش تعریف کرد و عموی وی به شهربانی رفته و ماجرای گروه حزبالله با رهبری قلعه گلابی را شرح میدهد و اینطور فعالیت حزبالله خرمشهر لو رفته و آنها بازداشت شدند.
در این جریان اعضاء حزبالله پس از بازجویی با احکام زندان که برای ۸ نفر از جمله قلعه گلابی و نعمتزاده، اسماعیل زمانی و… صادر میشود، سال ۵۱ به زندان اهواز منتقل شده و در آنجا با اعضاء جبهه اسلامی و گروه محسن رضایی آشنا میشوند.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
در حلقه نخست حزبالله خرمشهر فرزاد قلعه گلابی پس از انقلاب ایران را ترک کرد و اکنون ساکن اسلو در کشور نروژ است. سید مرتضی نعمتزاده در سالهای پس از انقلاب کارشناس ارشد تحلیل مسائل خاورمیانه و جهان اسلام، معاون دبیرکل جمعیت دفاع از فلسطین شد و سپس بهعنوان معاونت فرهنگی و اجتماعی سازمان منطقه آزاد اروند مشغول فعالیت شده است. برادر او سید مرتضی نعمتزاده که عضو حلقه دوم حزبالله خرمشهر است، معلم قرآن و جانباز جنگ بود و در سوابق وی عناوین اولین رئیس جهاد سازندگی خرمشهر، رئیس آموزشوپرورش خرمشهر و رئیس شورای شهر خرمشهر آمده است. سه برادر دیگرش نیز در سالهای جنگ جان خود را ازدستدادهاند.
علی جهانآرا، برادر محمد جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر؛ در سالهای اول جنگ بود که در سال ۵۶ در ضربه نخست به گروه منصورون توسط سازمان اطلاعات (ساواک) در اراک دستگیر و دوم اردیبهشت ۵۷ در زندان کشته شد. محمد جهانآرا نیز در سالهای ابتدای جنگ در جریان سقوط هواپیمای هرکولس سی۱۳۰ ارتش به دلیل اصابت گلوله پدافند خودی جانش را از دست داد. محسن جهانآرا هم در جنگ مفقودالاثر شد و حسن جهانآرا در اعدامهای سال ۶۷ به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق پس از تحمل ۷ سال زندان اعدام شد.
غلامرضا بصیرزاده از دیگر اعضاء مؤثر حزبالله که نامگذاری اول گروه منصورون در خانه وی در قم انجام شد، طی سالهای اخیر ریاست هیئتمدیره پگاه تهران و مشاور مدیرعامل صنایع غذایی صندوق بازنشستگی بود. گفته شده او جزء مؤسسین و اعضاء سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است. اما در سوابق این سازمان اشارهای به نام او بهعنوان عضو شورای مرکزی نشده است.
اسماعیل زمانی هم یکبار در سال ۵۱ بازداشت شد و بار بعد در نیمه دهه ۵۰ دلیل فعالیتهای مسلحانه بازداشت و به حبس ابد محکوم و با پیروزی انقلاب آزاد شد. او همچنین در دهه شصت به دلیل هواداری از حسینعلی منتظری که در مقطع زندان پیش از انقلاب با وی همبند بود، تحتفشار قرار داشت و برادرش نیز در دهه هشتاد به جرم جاسوسی برای آمریکا و اسرائیل بازداشت و اعترافات تلویزیونی وی پخش و سپس آزاد شد.
زمانی در ابتدای جنگ همکاری نزدیک با جهانآرا فرمانده سپاه خرمشهر داشت و خواهرش همسر موسوی فرمانده سپاه خرمشهر پس از جهانآرا بود. او طی جنگ دورهای در بنیاد جنگزدگان فعالیت کرد و دورهای هم معاون وزیر ارتباطات شد، همچنین سابقه کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی از آبادان نیز در پرونده کاری زمانی وجود دارد. او از ابتدای دولت روحانی (همراه با علی شمخانی، محمد فروزنده و مخبر دزفولی) عضو هیئتمدیره و مدیرعامل سازمان منطقه آزاد اروند شد و سپس به دلیل مسائل مالی پس از چند نوبت بازداشت توسط دستگاههای امنیتی از کار برکنار شد.
کریم رفیعی دستجردی هم طی دستگیری اول اعضاء حزبالله در سال ۵۱ دانشجوی ترم اول اقتصاد بود. پس از آزادی مدتی فعالیت سیاسی نداشت و از سال ۵۴ مجدداً به فعالیت سیاسی و مبارزه مسلحانه روی آورد. در شرح نحوه کشتهشدن او آمده است. رفیعی به همراه سید علی جهانآرا و مهدی هنردار در سن ۲۴ سالگی در خارج از زندان بهوسیله خوراندن قرص سیانور کشته شدند. از سرنوشت دیگر اعضاء گروه حزبالله خرمشهر اطلاعاتی در دست نیست.
گروه مسلح اهواز - مسجدسلیمان (هنرستان)
این گروه نام خاصی نداشته و شامل جوانانی بود که سرشناسترین چهرههای سالهای بعد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از میان ایشان معرفی شدند. اعضاء حلقه نخست این گروه محسن رضایی، علی شمخانی، اسماعیل دقایقی، عبدالمجید بقایی، مرتضی (فریدون) مرتضایی، عبدالله ساکیه، علی احمدی و غلامرضا قمیشی و سید نورالدین شاه صفری بودند که اکثراً در هنرستان شرکت نفت اهواز با یکدیگر آشنا شدند و با نام گروه هنرستان شهرت یافتند.
نکتهای که در خصوص بعضی از این اعضاء وجود دارد این است که با وجود فعالیت جدی ایشان بهجز در گفتگویی با غلامعلی رشید اشارهای به نامشان نشده و باوجوداینکه در زمان تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نمایندگان منصورون محسن رضایی، علی شمخانی و محمدباقر ذوالقدر بودهاند، اما در زمان تشکیل نخستین شورای هماهنگی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی محمدباقر ذوالقدر و محسن تحویلزاده بهعنوان نمایندگی از منصورون معرفی شدهاند.
به نام تحویلزاده در هیچکدام از اسناد منتشر شده در خصوص پیشینه مبارزات منصورون اشاره نشده و مشخص نیست انتخاب ذوالقدر و تحویلزاده بهعنوان نماینده این گروه برای عضویت در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی به چه ترتیبی بوده است.
در خصوص محسن رضایی و علی شمخانی و سوابق ایشان طی ۴۰ سال گذشته در مسئولیتهای نظامی، امنیتی و سیاسی به دلیل شهرت ایشان نیاز به شرح بیشتری نیست و همینقدر کفایت میکند که محسن رضایی ۱۶ سال فرمانده سپاه پاسداران بود در حال حاضر دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است و سه نوبت کاندیدای ناکام ریاستجمهوری در ایران بوده و علی شمخانی نیز ۸ سال اخیر را دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است.
میان کسانی که نیمه دهه ۵۰ به گروه منصورون پیوستند، نقش غلامحسین صفاتی دزفولی و سید نورالدین شاه صفدری بسیار بارز است. گفته شده صفاتی پس از تغییر مشی سازمان مجاهدین از ایشان برید و به خوزستان آمد. وی ضمن آشنایی با اعضاء گروه منصورون با تجربهای که داشت اقدام به سازماندهی ایشان و تلاش برای توسعه فعالیتشان در نقاط مختلف ایران کرد. در واقع این صفاتی بود که عملیاتهای نظامی گروه بهخصوص در اصفهان را در زمان ضربه اول رهبری میکرد.
او به همراه غلامعلی رشید و محمدرضا نعمتزاده در منزل غلامرضا بصیرزاده در قم نام «ارتش خلق مسلمان» را برای منصورون انتخاب کردند که در اواخر دهه ۵۰ آنطور که شرح داده شد، به منصورون تغییر کرد. شاه صفدری نیز نخستینبار سال ۵۳ در رابطه با گروه اهواز به زندان رفته بود و از سال ۵۵ فعالیتش را با منصورون آغاز کرد و در سال ۵۶ طی درگیری مسلحانه با سازمان اطلاعات (ساواک) جانش را از دست داد.
اسماعیل دقایقی جزو موثرترین چهرههای منصورون است که نخستین فعالیت وی تلاش برای منفجر کردن مجسمه شاه در اهواز بود که به دلیل عمل نکردن چاشنی انفجاری موفق نشد.
او پیش از انقلاب یک بار در سال ۱۳۵۳ و یک بار در سال ۱۳۵۵ به همراه محسن رضایی بازداشت شد که در بار اول به دلیل سن کم آزاد و در بار دوم نیز پس از چند ماه رها شد. وی پس از عضویت در منصورون آنطور که محمدرضا ایرانپور در مصاحبهای گفته است بهعنوان مسئول در امیدیه و آغاجری که جزو مناطق نفتخیز جنوب بودند، فعال شد و به ایرانپور، قدرتالله علیدادی، عبد الکریمنسا، اسماعیل محمدی و خدایار کیانپور استفاده از اسلحه کمری و مواد منفجره در کوههای اطراف امیدیه را آموزش داد.
نقش دقایقی در طول جنگ تا عملیات کربلای ۵ که هنگام شناسایی جانش را از دست میدهد بسیار بارز است. او موسس سپاه امیدیه و آغاجری است و به همراه شمخانی موسس سپاه خوزستان است؛ اما مهمترین کار وی تشکیل سپاه بدر و گردان احرار است. این سپاه که از معارضان و اسیران عراقی تشکیل شد، بعد از پایان جنگ پایه شکلگیری سپاه قدس شد.
عبدالمجید بقایی نیز در اهواز با منصورون آشنا شد. او نیز مانند دقایقی متولد بهبهان است. وی از افراد فعال در جریان درگیریهای منصورون پیش از انقلاب و بهخصوص در سالهای ۵۶ و ۵۷ بود. پس از انقلاب از طرف محسن رضایی بهعنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ معرفی شد. گفته شده وی در سرکوب خلق عرب خوزستان نقش اساسی داشت و سازماندهنده سپاه شوش، معاون قرارگاه کربلا و فرمانده قوای یکم کربلا سپاه بوده، بقایی سال ۶۱ در اثر اصابت گلوله خمپاره کشته شد.
مرتضی مرتضایی دیگر عضو اصلی گروه منصورون و گروه محسن رضایی را شاید بتوان مرموزترین عضو این گروه و سردار سپاه پس از انقلاب دانست. در خصوص او تنها یک خبر وجود دارد که مربوط به معارفه مدیرعامل سازمان صنایع دفاع و تشکر از وی با عنوان سرتیپ پاسدار دکتر مرتضی مرتضایی است که ظاهرا مدیرعامل قبلی این سازمان بوده، نکته مهم در خصوص مرتضی مرتضایی این است که بعضی مشخصات وی با مشخصات سردار سرتیپ مرتضی رضایی دومین فرمانده سپاه پاسداران انطباق دارد.
مرتضی رضایی نیز معروف به سردار بدون عکس و مرموز سپاه است که در طول ۴۰ سال گذشته، فعالیتهای اطلاعاتی وی در دورهای مختلف بارز بوده و در جریانهای سال ۸۸ نیز نقش جدی در کنار سردار محمدباقر ذوالقدر برای سرکوب مخالفان داشته است.
عبدالله ساکیه نیز شخصی است که گفته شده گروه محسن رضایی بهعنوان خبرچین به دستگاه امنیتی فرستادند. اما تداوم فعالیتهای وی با منصورون باعث حکم پنج سال زندان برای او شد که از سال ۵۲ تا پیروزی انقلاب ادامه یافت. ساکیه در دوران جنگ در سپاه پاسداران فعالیت کرده و مجروح جنگ است. او همچنین در دوره اول ریاستجمهوری حسن روحانی بهعنوان دبیر شورای تامین استان خوزستان از سوی استاندار وقت منصوب شد.
علی احمدی دیگر عضو این گروه در دوره هفتم نماینده مردم ممسنی و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی شد. در سوابق او جانشینی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، ریاست کمیته سیاست داخلی مجمع و جانشین کمیسیون سیاسی، دفاعی و امنیتی دیده میشود که نشان از سوابق نظامی و امنیتی وی در دهههای قبل دارد. اما چیزی در خصوص این سوابق نوشته نشده، در خصوص دیگر اعضاء گروه اهواز - مسجدسلیمان اطلاعاتی در دست نیست.
از میان افراد دیگری که به گروه منصورون پیوستند مهدی هنردار، حسن هرمزی، محمدباقر ذوالقدر و محسن تحویلزاده، محمود ضیاء بشر الحق نامشان در اسناد منتشر شده منصورون آمده است.
مهدی هنردار اصالتا کاشانی است، او بهمنماه ۱۳۵۵ دستگیر و در زندان کشته شده است. حسن هرمزی نیز که اندیمشکی است، سال ۱۳۵۵ طی درگیری با ساواک در اصفهان کشته شد. محمود ضیاءبشرالحق نیز سال ۵۷ در جریان درگیریها جان خود را از دست داد.
همانطور که پیشتر اشاره شد محمدباقر ذوالقدر بعدها بهعنوان نماینده گروه منصورون، به عضویت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درآمد. او در دوران جنگ مسئولیت آموزش سپاه را برعهده داشت و سپس فرمانده قرارگاه جنگهای نامنظم شد. پس از جنگ ذوالقدر هشت سال رئیس ستاد مشترک سپاه بود و پس از آن هشت سال جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وقت و قائممقام دبیر شورایعالی امنیت ملی بود که نامه وی به سید محمد خاتمی در دوران ریاستجمهوری معروف است.
طی دوره نخست ریاستجمهوری محمود احمدینژاد ذوالقدر با موافقت رهبر جمهوری اسلامی (به دلیل مسئولیت جانشینی فرماندهی سپاه) به سمت معاونت وزارت کشور و معاون امنیتی انتظامی این وزارتخانه منصوب شد و دو سال بعد هم از این سمت برکنار شد و در ستاد کل نیروهای مسلح بهعنوان معاون ستاد کل در امور بسیج منصوب شد. او همچنین در دوران ریاست لاریجانی بر قوه قضائیه بهعنوان معاونت اجتماعی این قوه برگزیده شد که با روی کار آمدن رئیس بعدی قوه از این سمت برکنار شد. ذوالقدر همراه کسانی مانند الله کرم در دهه ۷۰ انصار حزبالله تهران را پایه گذاشت و گفته میشود در کنار محمدرضا نقدی از سازماندهندگان نیروهای لباس شخصی در حوادث پس از انتخابات ۱۳۷۶ بود. او جزو کسانی است که در سال ۸۴ نقش مهمی در روی کار آمدن احمدینژاد داشت و در جریان انتخابات سال ۸۸ نیز در سرکوب جنبش سبز نقش مهمی داشته است.
اعضاء منصورون پایههای اصلی بیش از چهار دهه فعالیتهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودهاند. شروع فعالیت گروههای تشکیلدهنده منصورون با برنامهریزی برای منفجر کردن اماکنی مانند سینما، مشروبفروشی، مقر یونسکو، مجسمه شاه و ازایندست بوده و اوج فعالیتهای مسلحانه این گروه نیز در سالهای ۵۶ و ۵۷ است که شامل موارد زیر است: اعدام انقلابی دو پاسبان شهربانی در اهواز، اعدام انقلابی مهندس بروجردی رئیس بهرهبرداری شرکت نفت، اعدام انقلابی سرگرد عیوقی رئیس گارد دانشگاه جندیشاپور اهواز با عنوان عملیات شهید غلامحسین صفاتی، کشتن ۲۰ تن از نیروهای نظامی و انتظامی در جریان تظاهرات مردم در دیماه سال ۵۷، اعدام سروان داودی رئیس پلیس بهبهان و استوار فرخ شاهی، انجام چهار ترور در رفسنجان شامل اعدام انقلابی سروان حیدری و سرپاسبان یداللهی و مسیحا شهردار رفسنجان و حسین مولایی معاون شهردار، اعدام انقلابی سرهنگ معتمد و دو محافظ وی در کرمان، اعدام نیروی کشت شهربانی احمدزاده در فسا و حمله به کلانتری ۵ آبادان و انفجار آن بوده است.
کار منصورون با مشارکت در یکسره کردن کار گروه فرقان در سالهای پس از انقلاب ادامه پیدا کرد و گفته شد برخی اعضای آن مشارکتکننده و یا سازماندهنده ترورهای برونمرزی مخالفان جمهوری اسلامی بودند. آخرین فعالیت سیاسی آنها نیز صدور بیانیهای با نام این گروه در حمایت از نامزدی محسن رضایی در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ است.